سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاتولز – جدیدترین ابزار رایگان وبمستر

.به نقطه ای که پایان آن سطرها گذاشته بودم نگاه میکنم.

یک‌جایی در تن و جانم بی‌حس شده و این بی‌حسی موضعی به مرگ تدریجی می‌ماند که معلوم نیست تا چند وقت دیگر ادامه پیدا کند. من آن نقطه از روح‌ام را حس نمی‌کنم دیگر اما بی‌حسی‌اش را حس می‌کنم، از کار افتادن سنسورهایش و عدم واکنشش به هر جور محرکی. در آن نقطه پیش‌ترها اتفاقات خوبی می‌افتاد، اشتیاق‌های عمیق و طولانی و باور به آدم‌هایی که برایم مهم بودند و گمان می‌کردم که بله، من هم برای آن‌ها مهم هستم. در آن نقطه دیدارهایی اتفاق می‌افتاد که شورانگیز و خوش بود و پیوستگی قدم‌ها و امتداد شانه‌ها را نشان می‌داد، انعکاس تصویر دو نفر روی لحظه‌هایی که در آن می‌زیستیم. حالا چه‌ام شده؟ انگار ناگهان از تمام آن لحظه‌ها و اتفاق‌ها کنار گذشته شده‌ام، چرا دیگر کسی صدایم نکرد؟ چرا نگفت چهره آبی‌‌ام پیدا نیست، چرا نگفت تو مهربان ِمن، بیا کنار پنجره که آفتاب روح من عیان شود؟ شاید زندگی عاق‌ام کرده و چقدر این ساعت از روز برای اندوه حاصل از بی‌حسی، زمان نامناسبی است.

+ نعیمه بخشی


+ مریم هستم
| کمی درباره من |

در زبان عبری مریـم یعنـی آیینه دریا .

دریا شکل زنیسـت که نگـاهش عمیـق

و هُرم نفس هایش شرجی ست .

مریـم برای من ،

همان آیینه طغیانگری

و آرامش ِ زن شرجی ست .

مصداق سکون و خشم .

ژرفا و سطح .

شفافیت و تیرگی .

تم ِ تمام و کمالی از آبی ها .

مریم ، خاکستری ِ معمولی ِ

دریاییست در هوای ابری .

زیبایی / زیبایی / زیبایی ...

مریم ، نگاهی ست عمیقتر

از چشمان پنجره ی گشوده به دریا .



روزمرگی ها و حس های گهگدارم را

با بلاگم شریـک میشوم .

این سطور

نه آنچنان قابل و شایسته خواندن اند

پس اگـر من را میخوانید ،

تمامـا از نگاه مهربان خودتان است .

ممنون از محبت دلتان :)


MeLoDiC

قالب