سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاتولز – جدیدترین ابزار رایگان وبمستر

.گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود.

شب به صبح می‌رسد. در خودم مچاله می‌شوم و سال‌ها حرف واپس زده شده دوره‌ام می‌کنند. انگار کن پشت این انبوه، ذره ذره جان می‌دهم. در خیالم مرور می‌شود: دردی که به سردی گرایید و حس‌وحالی که پسِ تمام این سال‌ها به پژمردگی نزول کرد. فشرده‌ی دلم از تو، نک و ناله است. از تمامم سایه‌ای شبیه به من مانده. سایه‌ای محو و دوردست که ندیدی‌اش. نمی‌بینی‌اش. همره و پشت به پشت‌ات قد کشیدم. طوری در دلم شدی که هیچکس نمی‌توانست. بلدش نبود. شرجی و آفتابیِ هوای اطرافت را پاییدم. جلو آمدم چترت شدم در باران. پوشش‌ات شدم در بوران و آبت شدم در بیابان. سیراب که می‌شدی می‌رفتی. بارها و سال‌ها میرفتی. در لحظه‌های دیری و دوری، از خود احوالات این سایه را می‌پرسیدی؟ چگونه در فراغت شعله کشید؟ در تبعیدِ ناگزیر دلش چگونه تهی شد؟ ماسید و تار شد؟ و به واقع، چگونه این تب‌های گاه و بیگاهِ در رفت و آمد بودنت را تاب آورد؟ در بعید و قریب بودن مداومت را؟ تاب آورد یا آرام آرام به خاکستری آب رفت؟ مدت‌هاست والاسِمَتان و قدرقدرتان، به کنارت می‌گیرند، رام دیگران می‌شوی و من، نظاره‌گر، راه تنفسم هرباره کمی تنگ‌تر می‌شود … بِهَمَت می‌ریزند، دلت را زیر و رو می‌کنند و من هم پاسوز گناه اغیار به این گریز تو از احساس و عاطفه متهم می‌شوم. همین فرار هزارباره‌ات از سایه‌ای که تلخی‌هایش را نشنیدی. احساس نکردی و هماره درگیر خود، بی‌توجه از او گذر کردی.


توانی برای نوشتن نیست …
«مرا نمی‌بینی» و این چکیده سالیان توست برای دلم.


+ مریم هستم
| کمی درباره من |

در زبان عبری مریـم یعنـی آیینه دریا .

دریا شکل زنیسـت که نگـاهش عمیـق

و هُرم نفس هایش شرجی ست .

مریـم برای من ،

همان آیینه طغیانگری

و آرامش ِ زن شرجی ست .

مصداق سکون و خشم .

ژرفا و سطح .

شفافیت و تیرگی .

تم ِ تمام و کمالی از آبی ها .

مریم ، خاکستری ِ معمولی ِ

دریاییست در هوای ابری .

زیبایی / زیبایی / زیبایی ...

مریم ، نگاهی ست عمیقتر

از چشمان پنجره ی گشوده به دریا .



روزمرگی ها و حس های گهگدارم را

با بلاگم شریـک میشوم .

این سطور

نه آنچنان قابل و شایسته خواندن اند

پس اگـر من را میخوانید ،

تمامـا از نگاه مهربان خودتان است .

ممنون از محبت دلتان :)


MeLoDiC

قالب