سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاتولز – جدیدترین ابزار رایگان وبمستر

- 75 -

گــَرچه در خلوتِ رازِ دلِ مـا کَس نرسید

 

از یک جـایی به بـعد یاد میگـیری چطور خودت رو آروم کنـی

چطور امیـد برداری از همـه و امـید داشته باشی به خودت و روح بزرگ دخترانه ات.

یک روزهایی میـان تـا ببینن این ظرافتِ بزرگ دخترانه ات چقـدر صبر و ثبات داره حـالا.

 

انقـدر سنگین و عمیق میخوابم که دیگـه خواب ها گذری به ذهنم ندارند انگـار نیمه شبها

امـا ، هربـار خوابی یادم مونـد تعبیر شد. تعبیر شد تو روزانه هام.

خواب دیده بودم برف سنگینـی نشست رو شهرمون. خیره موندم تو رویا

بیدار شدم / من بودم و باد کولر و هوای پنجاه درجه!

سرچ کردم ... در تعابیر خوابها روشن نوشته بود " بیماری " .

چند روزی طول نکشید که دوباره قصه ی مریم ،

بعداز مدرسه و با لباس مدرسه و ملاقاتهای 2 بعدازظهری تکرار شد...

 

# بشینم مرور کنم این دو سال رو. آیا تکرار شد؟ صریح میگم " نه " !!

این بار همـه چی فرق کرده ... همه چـی!

نه محضِ ناله کردن ، اینبار بیشتر خدا رو شکر کردم!

محضِ این نوشتم تا یادم بمونه چقدر عوض شد همه چی. چقدر مثل برق گذشت.

چقدر حالا راهِ آروم شدنم رو بلد شدم (:


+ مریم هستم
| کمی درباره من |

در زبان عبری مریـم یعنـی آیینه دریا .

دریا شکل زنیسـت که نگـاهش عمیـق

و هُرم نفس هایش شرجی ست .

مریـم برای من ،

همان آیینه طغیانگری

و آرامش ِ زن شرجی ست .

مصداق سکون و خشم .

ژرفا و سطح .

شفافیت و تیرگی .

تم ِ تمام و کمالی از آبی ها .

مریم ، خاکستری ِ معمولی ِ

دریاییست در هوای ابری .

زیبایی / زیبایی / زیبایی ...

مریم ، نگاهی ست عمیقتر

از چشمان پنجره ی گشوده به دریا .



روزمرگی ها و حس های گهگدارم را

با بلاگم شریـک میشوم .

این سطور

نه آنچنان قابل و شایسته خواندن اند

پس اگـر من را میخوانید ،

تمامـا از نگاه مهربان خودتان است .

ممنون از محبت دلتان :)


MeLoDiC

قالب