سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاتولز – جدیدترین ابزار رایگان وبمستر

.بتوفانم و برنگردانم و هیچم کن که هیچ نداندمان.

نقطه‌ای در زندگی هر آدمی وجود دارد که به خودش می‌گوید دیگر از راه رفتن، از دویدن، از تلاش و تلاش و تلاش، از جنگیدن خسته شده‌ام. نقطه‌ای که در آن دست می‌کشد و خودش را رها می‌کند میان امواجِ پریشانی، میانِ اعماقِ ویرانی. هی عمیق‌تر می‌شود در خرابی. هی پایین‌تر می‌رود. مکیده می‌شود در سیاهی‌ها. مکیده‌تر می‌شود. اما دیگر دست و پایی نمی‌زند که به سطح بیاید. که مسیر نای‌ش را در معرض تازگی قرار دهد. خودش را رها می‌کند و دیگر با دست سیاهی که به لباسش چنگ می‌زند تا او را به زوال بکشاند، مقابله نمی‌کند. نقطه‌ای که به درکِ معنیِ «دیگر اهمیتی ندارد» می‌رسد. دیگر اهمیتی ندارد و خموش، منفعل، در خود فرو رفته، ساکت، خیره و عبوس به زندگی ادامه می‌دهد. و موضوع همین ادامه دادنِ لعنتی است که تماممان کرده است. که امانمان را بریده است. نقطه‌ای وجود دارد که آدم می‌نشیند به حساب کردن روابطی که ساخته بود و می‌بیند چه کم گذاشته‌اند برایش. چه در خویشتن‌اش ریخته بوده غم این ماه‌های رفته را. و همانجاست که روابطت را هم رها می‌کنی ... روابطت هم در مجموعه «دیگر اهمیت ندارد» ها قرار می‌گیرد. می‌سپاری‌شان به دست امواج تزلزل‌ها. سخت می‌گیری. خط می‌کشی. توی ذهنت. بعد توی واقعیت. «اگر بخواهند تلاش می‌کنند و اگر نه خطی از سقوط و اتمام بر ماجرا کشیده می‌شود». این صدای ذهنی توست. این صدای قلب توست که بی‌رحمانه و خودخواهانه بریده است. صدای بخشی از تو که اضطراب دوران مچاله‌اش کرده است. حالا من همان دختر خیره‌ای هستم که بریده است. که در خودش عمیق شده و قسمت ابتداییِ دردهایش را در دست گرفته. بیش از همیشه احساس رهایی می‌کند. بیش از همیشه احساس یکپارچگی و سکوت می‌کند. که در این اقیانوس مخوف سینه‌اش فرو افتاده و شجاعت از دست‌هایش چکه می‌کند. شجاعتِ قطع کردنِ اتفاق‌های مریض پیرامونش. فکرهای مریض اطرافش. بندهای نامرئیِ بیمارگونه میان خودش و اغیارِ سرگردان. بی‌صدا و آرامم. بی‌صدا و رها. بی‌صدا و باقدرت ...


+ مریم هستم
| کمی درباره من |

در زبان عبری مریـم یعنـی آیینه دریا .

دریا شکل زنیسـت که نگـاهش عمیـق

و هُرم نفس هایش شرجی ست .

مریـم برای من ،

همان آیینه طغیانگری

و آرامش ِ زن شرجی ست .

مصداق سکون و خشم .

ژرفا و سطح .

شفافیت و تیرگی .

تم ِ تمام و کمالی از آبی ها .

مریم ، خاکستری ِ معمولی ِ

دریاییست در هوای ابری .

زیبایی / زیبایی / زیبایی ...

مریم ، نگاهی ست عمیقتر

از چشمان پنجره ی گشوده به دریا .



روزمرگی ها و حس های گهگدارم را

با بلاگم شریـک میشوم .

این سطور

نه آنچنان قابل و شایسته خواندن اند

پس اگـر من را میخوانید ،

تمامـا از نگاه مهربان خودتان است .

ممنون از محبت دلتان :)


MeLoDiC

قالب