سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاتولز – جدیدترین ابزار رایگان وبمستر

- 186 -

وقتی فصل اولش را که سرجمع 20 صفحه هم نبود تمام کردم ، تا مدت زیادی به فـکر فرو رفـتم . نمیخواهم بنویسم اما گویا ناگزیرم که درغیراینصورت مغزم از واژه میترکـد . همیشه از آن دسته از آدمهایی بوده ام که به امواج ِ مغزی نادیده و اتفاقات ِ پشت پرده ای که هرگز بر من آشکارا نمیشود ، اعتقاد داشتم . مثلا بعضی دوستی های دلنشینـم را با این عنوان که قانون جذب باعث دوستی ِ ما شده و مثلا اینکه فلان روز ِ ابتدایی ِ دوستی مان اگر امواج مغزی مشابه و قانون جذب نبود ، سر ِ صحبتمان هم باهم باز نمیشـُد وَ وَ وَ …
اما در فصل اول ِ کتابِ جستارهایی در باب عشق {تقدیرگرایی} میگوید ما در اتفاقات شیرین زندگی مان ، مثل عاشق ِ فردی شدن ، احتمالات ِ انجام نگرفته را درنظر نمیگیریم و میخواهیم با وصل کردن ِ قضیه عشق مان به تقدیر و قضاوقدر آنرا ایمن کنیم . در بند پایانـیِ فصل میگوید : اشتباه ِ من این بود که میان سرنوشت عاشق شدن ، با سرنوشت ِ عاشق شدن به شخصی خاص را فرق نگذاشته بودم . خطا در این بود که تصور میکردم این کلوئه(معشوقه وی) است و نه عشق که اجتناب ناپذیر است .

همینطور است . نیست ؟ هزاران نفر در دنیا وجود دارند که تم ِ شخصیتی ِ مورد علاقه مایند و یا اگر ببینیمشان یک دل نه صد دل عاشقشان میشویم ، اما اینکه ما درمیان آنها عاشق ِ چه کسی شویم دست ِ خودمان است (مثلِ همین بازکردنِ سرِ صحبت با غریبه ای که بعدها عاشقش شویـم که بدست خودمان رقم میخورد) … عشق ، اجتناب ناپذیر است اما همان فردِ خاص اینطور نیست و [انتخابی] بدست خودمان است . رنگی ست که خود بر پرده زندگی میکشیم . قصه اینجاست که بیشترمان بعد از عاشقی ، خودمان را با قصه ی تقدیر از پیش نوشته شده ، فریب میدهیم .

در نهایت امر به این نتیجه رسیده بودم که همواره و تا پایان عمرم ، در پس ِ اتفاقاتِ زندگی ام چیزهایی هسـت که نمیـدانم . انتخابهایی که نتایج ِ خاصی را در زندگی ام رقم میزنند که در زمان انتخاب شان ب آنها آگاه نبودم .

 

+ کتاب ِ جستارهایی در باب عشق | آلن دوباتن .


+ مریم هستم
| کمی درباره من |

در زبان عبری مریـم یعنـی آیینه دریا .

دریا شکل زنیسـت که نگـاهش عمیـق

و هُرم نفس هایش شرجی ست .

مریـم برای من ،

همان آیینه طغیانگری

و آرامش ِ زن شرجی ست .

مصداق سکون و خشم .

ژرفا و سطح .

شفافیت و تیرگی .

تم ِ تمام و کمالی از آبی ها .

مریم ، خاکستری ِ معمولی ِ

دریاییست در هوای ابری .

زیبایی / زیبایی / زیبایی ...

مریم ، نگاهی ست عمیقتر

از چشمان پنجره ی گشوده به دریا .



روزمرگی ها و حس های گهگدارم را

با بلاگم شریـک میشوم .

این سطور

نه آنچنان قابل و شایسته خواندن اند

پس اگـر من را میخوانید ،

تمامـا از نگاه مهربان خودتان است .

ممنون از محبت دلتان :)


MeLoDiC

قالب